
در شب دوازدهم محرم الحرام ۱۴۴۵، مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله در شب شهادت زینالعابدین حضرت امام سجاد علیهماالسلام با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی و جمعی از عزادران حسینی در حسینیه امام خمینی برگزار شد. در این مراسم، حجتالاسلام والمسلمین ناصر رفیعی در سخنانی به تبیین ابعاد شخصیتی امام سجاد علیهالسلام بهویژه بُعد مبارزاتی دوران زندگی آن حضرت پرداخت.
در طول تاریخ ظلمی که به امام سجاد
علیه السلام شد
گرچه از جنس ظلم کربلا نبود اما این ظلم کمتر از آن ظلم هم نبود. ظلمی که
تا امروز نیز گاهی در آثار نویسندگان و در آثار اهل قلم ملاحظه میشود. و
آن معرفی امام سجاد به عنوان یک امام صامت، ساکت حالا خیلی قشنگتر خواستند
عنوان را به کار ببرند گفتند رهبر معنوی جامعه، رهبر علمی جامعه. امام را
از نقش مبارزاتی، از نقش جهاد و آن روحیهی ظلمستیزی کأنه جدا کردند.
شما اگر کتابهایی که نوشته شده حتی همایشهایی که برگزار شده ببینید خود ماها هم کم و بیش باورمان شد وقتی به امام سجاد
علیهالسلام رسیدیم
مطرح کردیم حضرت امامی بود که به دعا پرداخت، به ثنا پرداخت، به موعظه
پرداخت. از مسائل مبارزاتی و جهاد فاصله گرفت. نه این ظلم بزرگی است.
از رهبر عظیمالشأن انقلاب کتابی چاپ شده به نام حماسه امام سجاد
علیهالسلام.
خب این کتابی که دفتر حفظ و نشر آثار معظّمله چاپ کرده را توصیه میکنم
جوانها بخوانند. ایشان هم همین دغدغه را در آن کتاب دارند. بخشی از کتاب،
فرمایشاتشان مربوط به قبل از انقلاب است سالهای ۵۲ در مشهد. بخشی هم مربوط
است به پس از انقلاب است که در یک جلد با ویراستاری خوبی چاپ شده. نام کتاب
حماسهی امام سجاد است و درواقع پاسخی است به همین اشکالاتی که عرض کردم؛
یعنی کسانی که امام سجاد را فقط از دریچهی علمی و فرهنگی دیدند نه دریچهی
مبارزاتی. در صورتی که مبارزهی ایشان بسیار گسترده و سخت است.
زندگی امام سجاد
علیهالسلام دو تا
دوران دارد. دوران اسارت و دوران پس از اسارت. من هر دویش را بحث میکنم.
دوران اسارت کوتاه است. اگر شب یازدهم اسارت آغاز شده باشد و اول صفر رسیده
باشند به شام میشود بیست روز. حالا ده روز هم در شام بودند بگویید یک
ماه. در مجموعهی این روزهای اسارت اگر سیرهی امام سجاد را ببینید یک شیب
تند و یک مبارزهی بسیار با صراحت با آفرینندگان حادثهی عاشورا دارند و
هیچ تعارفی هم ندارند.
وقتی وارد مجلس ابن زیاد میشود، آن نانجیب سؤال میکند اسم این آقا چیست،
میگویند علی ابن الحسین، و او میگوید علی ابن الحسینی را به من گفتند
کربلا بوده خدا او را کشته، قتله الله، که بیندازد گردن جبر، خودش را برائت
بدهد. آقا بلند شد با صراحت فرمود انتم قتلتموه. کار را گردن جبر و
جریانهای اینگونه نیندازید. درست است همه کار به اذن خداست. اما خدا خیلی
کارها را مشیّت میدهد رضایت نمیدهد. شاء و لم یرض. شما او را کشتید،
قاتل برادرم شمایید.
وقتی ابن زیاد این جواب صریح را دید گفت این آقا را هم بکشید. زینب کبری
بلند شد دست گرفت جلو اجازه نمیدهم. آقا فرمودند عمه جان شما آرام باش،
اسکتی، من خودم حرف میزنم. بلند شد فرمود چه داری میگویی پسر زیاد؟
أما علمتَ أنّ القتل لنا عادة وکرامتنا من الله الشهادة. تو نمیدانی شهادت روش ماست. سبک زندگی ماست. ما با شهادت مأنوسیم.
من پسر آن علی هستم که مثل باران (این را من عرض میکنم) اشک میریخت
خطبهی ۱۵۶ نهج البلاغه است. به پیغمبر اکرم عرض میکرد آقا پس من کی شهید
میشوم من کی در این مسیر قرار میگیرم. بارها سؤال کرد به گونهای که دیگر
یک وقتی رسول خدا پرسید علی جان شهادت پیش تو چگونه است، چقدر صبر بر
شهادت داری؟ عرض کرد آقا
لیس هذا من مواطن الصبر. شهادت جای صبر نیست، صبر در سختی است، شهادت سخت نیست.
و لکن من مواطن البشری و الشکر.
شهادت جای بشارت است جای شکر است. من پسر آن علیبنابیطالبم. که فزت و
ربّ الکعبة را نگفت جز آنجایی که شمشیر خورد. من را تهدید میکنی.
أنّ القتل لنا عادة وکرامتنا الشهادة، شهادت کرامت است برای ما.
شما این امام سجاد را میگویید غیر مبارزاتی. امام دعا فقط. خب ببینید. آن
برخوردش در شام، آن خطبهی قراء در مقابل یزید، آخر شما جو را ببینید. یک
جلسهای که دور تا دورش کسانی دعوت شدند که با اینها مخالفند. شامیان شهری
که حدود بیست سال امیرالمؤمنین در آن صب شده، ضدّ علی مردم را بار آوردند
آنجا بنشیند روی منبر.
أَیُّهَا النَّاسُ أُعْطِینَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ. ما را به شما بد معرفی کردند. ما ویژگیهایی داریم
الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ.
ما محبتمان در دلهای مؤمنهاست. ما شخصیتهایی داریم حمزه از ماست، جعفر
از ماست. رسول خدا، یکی یکی شمرد و بعد شروع کرد به تعریف از امیرالمؤمنین.
چون شام ضدّ علی بود. تعریفهایش از امیرالمؤمنین بیش از بقیه شخصیتهاست.
شما با کی در افتادید؟ با کسی که دو هجرت کرد، به دو قبله نماز خواند. خب
این امام را میشود گفت امام صامت؟! این دوران اسارت است. ممکن است یک کسی
بگوید خب آقا این اولش بوده، تازه پدرشان شهید شده بودند در همین یکی دو
ماه اول بوده دیگر مدینه که این طور نبود.