بسم الله الرّحمن الرّحیم
(۱)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا
ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما
بقیّة الله فی الارضین.
برای بنده خیلی شیرین و لذّتبخش است، بودن در بین این جمع محترم و معزّز
از طلّاب و فضلای عزیز. همیشه یکی از آرزوهای ما همین بوده که در جمع حوزه و
در جمع طلّاب و مجموعهی مسئولان قلبی و دلیِ دین در حوزههای علمیّه
تنفّس کنیم، زندگی کنیم. من یک وقتی خدمت امام که به بنده تکلیف میکردند
برای ریاست جمهوری دورهی دوّم، عرض کردم آقا من میخواهم بعد از این دورهی
اوّل بروم قم و آنجا بمانم. ایشان گفتند که من هم دلم میخواهد بروم قم،
ولی خب نمیشود. این آرزوی ما است که بتوانیم در جمع شماها باشیم، با شما
باشیم، با شما کار کنیم؛ شما برادران عزیز و خواهران عزیز طلبه جزو بهترین
قشرهای مورد اعتماد هستید که انسان میتواند با خیال راحت با آنها کار کند،
تلاش کند.
خب، مطالبی که جناب آقای اعرافی بیان کردند، مطالب بسیار خوبی بود. قبل از
آمدن اینجا هم داخل این راهرو، یک نمایشگاهگونهای تنظیم کرده بودند و
بعضی از فعّالیّتها و کارها را در آن ذکر کردند که آنها هم برای من بسیار
خرسندکننده بود. آن چیزی که به عنوان وظایف حوزههای علمیّه اینجا گفته شد و
در آن نمایشگاه تصویر شد، صد درصد مورد تأیید این حقیر است.
دربارهی حوزه و حوزویان خیلی حرف میشود زد؛ در جهتهای مختلف میشود صحبت
کرد. آن نقطهای را که من امروز انتخاب کردهام تا روی آن صحبت کنیم،
مسئلهی تبلیغ است. واقعاً با اطّلاعاتی که به من میرسد از جهات مختلف،
نسبت به تبلیغ نگرانم! بله، همهی این فعّالیّتهایی که ذکر شده، بیان شده،
گزارش شده، واقعی است، درست است، میدانیم؛ در عین حال نیاز ما بیش از
اینها است! اینقدر ظرفیّت تبلیغ در این کشور انبوه و متراکم و گسترده است
که اگر ما چندین برابر آن مقداری هم که کار میکنیم، کار کنیم، به نظرم این
ظرفیّت پُر نمیشود. هم به تبلیغ احتیاج داریم، هم به موعظه احتیاج داریم،
هم به تحقیق احتیاج داریم؛ اگر تبلیغ ما متّکی به تحقیق نباشد، خنثیٰ و
ابتر خواهد شد. حالا من یک مطلبی را در پایان عرایضم عرض میکنم. لذا امروز
من چند مطلب دربارهی تبلیغ را آماده کردهام که به شما عزیزان عرض میکنم.
امروز نگاه رایج در حوزههای علمیّه این است که تبلیغ در مرتبهی دوّم
قرار دارد. مرتبهی اوّل چیزهای دیگر است [مانند] مقامات علمی و امثال
اینها؛ «تبلیغ» در مرتبهی دوّم است. ما از این نگاه باید عبور کنیم.
تبلیغ، مرتبهی اوّل است؛ من این را میخواهم عرض بکنم. چرا این را میگوییم؟
برای اینکه ما هدف دین را چه میدانیم؟ دین خدا آمده است با ما انسانها چه
بکند؟ خب یک هدف نهایی داریم که عبارت است از اینکه ما را در مسیر
خلیفةاللهی، در مسیر انسان کامل ارتقاء بدهد، بالا ببرد ــ حالا هر چه
ظرفیّت داشته باشیم ــ این هدف نهایی دین است. هدفهای میانی و ابتدائی هم
وجود دارد؛ مثلاً اقامهی قسط: لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛
(۲) یا تشکیل نظام اسلامی: وَ ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ اللَه؛
(۳)
مرکز اطاعت، دین است؛ این یعنی تشکیل نظام اسلامی؛ این جزو اهداف دین است؛
هدف میانی است. یا فرض کنید که اقامهی معروف، اشاعهی معروف، ازالهی
منکر، ترویج کَلِم طیّب و عمل صالح: اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ
وَ العَمَلُ الصَّالِحُ یَرفَعُه.
(۴)
خب اینها اهداف دین است؛ هر کدام از اینها را که شما نگاه کنید، وسیله و
ابزار رسیدن به آن، تبلیغ است؛ بدون تبلیغ نمیشود. حالا بله یک وقتی
استثنائاً یک نفری با یک اشارهی الهی، یک نوری در دلش وارد بشود، آن یک
حرف دیگر است، یک چیز استثنا است، امّا دین خدا با این هدفها و امثال این
هدفها برای مردم، جز با تبلیغ تحقّق پیدا نمیکند؛ پس تبلیغ شد مرتبهی
اوّل، درجهی اوّل. لذا شما در قرآن میبینید روی مسئلهی تبلیغ تکیه شده.
من برای همین صحبتِ حالا، به همین فهرستهای قرآنی مراجعه کردم؛ کلمهی
«بلاغ» یا «بلاغ مبین» در قرآن حدود دوازده سیزده جا آمده. «بلاغ مبین»
یعنی آن رساندنی که جای شبههای باقی نگذارد: وَ ما عَلَینا اِلَّا
البَلاغُ المُبین؛
(۵)
باید جای شبهه باقی نگذارد. بلاغ، [یعنی] رساندن، رساندن پیام به گوشها و
به دلها، این در قرآن بارها تکرار شده؛ دوازده سیزده مورد تکرار شده؛ از
قول پیغمبران تکرار شده: ما عَلَینا اِلَّا البَلاغُ المُبین؛ از قول خدای
متعال خطاب به پیغمبر تکرار شده: فَاِنَّما عَلَیکَ البَلاغ؛
(۶) از همین مادّهی بلاغ، «اَلَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَهِ وَ یَخشَونَهُ وَ لا یَخشَونَ اَحَداً اِلَّا اللَه»
(۷) [هم هست] ــ آیهای که [قاری محترم] تلاوت کرد ــ و آیات متعدّد دیگری هم در این زمینه هست: اُبَلِّغُکُم رِسالاتِ رَبِّی،
(۸) بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّک.
(۹)