حسینی وب

وبلاگ عبدالله حسینی

حسینی وب

وبلاگ عبدالله حسینی

صحیفه سجادیه کتابی برای امروز


https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif تاریخ نشان داده که بعد از سال‌ها و قرن‌ها و حتی در معرکه‌هایی که ظاهراً، جبهه باطل بر حق غلبه کرده است، در نهایت، این جبهه حق بوده که پیروز از میدان مبارزه، بیرون آمده است. بخشی از تاریخ این مبارزه، به دوران امام حضرت زین‌العابدین علیه‌السلام باز می‌گردد که بعد از قیام عاشورا و در اوج اختناق دستگاه اموی، همچنان نور اسلام حقیقی را زنده نگاه داشتند. اصول اصلی سیره امام‌سجاد علیه‌السلام، در قالب کتاب صحیفه سجادیه قابل درک است.
 گفت‌وگویی با
 حجت‌الاسلام محمدمهدی رضایی، مترجم صحیفه سجادیه .

* زمانه امام سجاد علیه‌السلام از نظر سیاسی و فرهنگی و اجتماعی چه ویژگی‌هایی داشت که باعث شد ایشان دعا را به‌عنوان یک اسلحه‌ برای مبارزه انتخاب کنند؟
* بعد از اینکه یزید و اموی‌ها، در قضیه عاشورا، به‌ظاهر به منظور خودشان رسیدند، از طرف حکومت یک جوّ اختناق در جامعه اسلامی ایجاد شد و هرکس که مخالفتی با بنی امیه داشت و آن تعارض را به‌ظاهر بیان و اظهار می‌کرد، سرکوب می‌شد. از طرفی به‌خاطر قضیه عاشورا، یک ترس و وحشت خاصی برای خود مسلمان‌ها ایجاد شد. آنها هم به مصلحت دنیا و زندگی خودشان نمی‌دیدند که بخواهند با یزید و حکومت اموی مخالفت کنند.

اینجا ما می‌رسیم به دوران امامت امام‌سجاد‌ علیه‌السلام که بعد از امام‌حسین علیه‌السلام، باید هدایت جامعه اسلامی را در دست بگیرد. حالا بحث این است که امام چه‌کار باید بکند. این قضیه، شکل‌ها و صورت‌های مختلفی دارد. از یک طرف، به‌ظاهر نمی‌تواند حرکت متضاد با حکومت اموی داشته باشد، یعنی زمینه یک حرکت انقلابی حاد وجود ندارد؛ چون آنها اجازه نمی‌دادند صدایی بلند بشود و اگر صدایی بلند می‌شد، آن صدا را خاموش می‌کردند و اصلاً تاب و تحمل این قضیه را نداشتند. طبیعتاً، اگر امام هم می‌خواست مواضع صریح داشته باشد، خونش هدر می‌رفت. خصوصاً، بعد از قضیه عاشورا، این احتمال خیلی قوی بود که این کار انجام بشود.

به همین علت، امام روش دیگری را پیش می‌گیرد؛ یعنی راهی که معترضانه است ولی اعتراض حاد و صریح نیست که حکومت را به واکنش خیلی سخت، علیه خود و پیروانش وادار کند. این روش، در جامعه اسلامی طرفدار ائمه علیهم‌السلام، تا قبل از این سابقه نداشت. در زمان هیچ‌کدام از ائمه قبلی، این روش را نمی‌بینیم. حضرت سجاد علیه‌السلام در دوران امامت‌شان از جامعه و مسلمان‌ها، به‌بهانه اینکه حاکمیت، نمی‌گذارد و سرکوب می‌کند و اختناق و فشار هست، کناره نگرفت؛ اما یک روش خاص داشت و آن روش را در مسئله دعا پیدا می‌کند؛ یعنی در پوششی از دعا -که یک روش نرم و ملایم است- آن جهاد، حرکت و تکلیف الهی خویش را در قبال جامعه اسلامی، انجام می‌دهد. در این حرکت، ما همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، سبک زندگی و اخلاق فردی‌-اجتماعی را داریم. این موضوعی است که در حرکت امام‌حسین علیه‌السلام هم می‌بینیم. امام‌حسین علیه‌السلام، همه ابعاد زندگی را با قیام خودش و با رفتار علیه حاکمیت، به مسلمان‌ها می‌آموزد. کربلا و عاشورا، از همه جهت  و در تمام زمان‌ها الگو و نمونه است. سیره امیرالمؤمنین، امام‌حسن، امام‌حسین و روش امام‌سجاد علیهم‌السلام تمام ابعاد زندگی را شامل می‌شود.

این‌طور نیست که امام علیه‌السلام بخواهد با دعا، فقط اخلاق جامعه اسلامی را درست کند‌. ایشان در قالب دعا همه مسائل را مطرح می‌کنند. با این کار امام، بهترین راه‌حل را پیش گرفتند. در زمان حضرت امکان تشکیل جلسه درس و تربیت شاگرد فراهم نبود؛ ولی دعا‌کردن، ظاهراً مشکلی نداشت. برای حکّام اموی، قابل درک نبود که امام‌سجاد علیه‌السلام دعا را برای انجام وظیفه امامت استفاده می‌کند؛ اما آن کسانی که باید این موضوع را درک می‌کردند. کسانی در زمان امام‌سجاد علیه‌السلام، متوجه بودند که امام چگونه دارد از وسیله دعا، برای هدایت جامعه استفاده می‌کند؛ دعاها را از امام، می‌شنیدند و آن چیزی را که باید درک و به آن عمل می‌کردند. این، کاری بود که امام، در آن موقعیت، خیلی به‌جا و به‌روز انجام داد و نتیجه‌اش را هم گرفت.

ما در دوران امام‌سجاد علیه‌السلام و بعد از آن، کم‌کم می‌بینیم که کسانی مرتد شدند. در روایت داریم که بعد از قضیه عاشورا و شهادت امام‌حسین علیه‌السلام، به جز سه چهار نفر بقیه مردم برگشتند، نه اینکه بی‌دین یا کافر شدند، بلکه وضع زندگیشان تغییر کرد. مسلمان بودند؛ ولی اسلام حقیقی را نمی‌شناختند و به‌کار نمی‌گرفتند. خب این سه‌چهار نفر، اطراف امام‌سجاد علیه‌السلام بودند و کم‌کم با همین دعاها و با همین روشی که امام برای هدایت جامعه و آگاه‌کردن جامعه و بیان حقایق برای جامعه، پیش‌گرفته بود، این افراد زیاد شدند تا می‌رسد به دوران امام‌باقر علیه‌السلام و امام‌صادق علیه‌السلام که می‌بینیم، آن جلسات بزرگ درس تشکیل می‌شود. این نتیجه همان تکلیف‌مداری امام‌سجاد علیه‌السلام و عمل به روش خاص دعا است. یک قالب به ظاهر نرم و ملایم که البته در باطن آن ما می‌بینیم امام، جهاد می‌کند؛ یعنی حرکت خویش را ادامه می‌دهد و به آن تکلیفی که دارد عمل می‌کند و به نتیجه‌ای که خدا در سرانجامِ امامت امام سجاد علیه‌السلام مقدّر کرده، می‌رسد.

* ادعیه موجود در صحیفه دارای چه مضامینی است که از آنها، می‌توان برداشت مبارزه سیاسی کرد؟
* شما مثلاً دعای بیستم صحیفه را ببینید. دعایی است که به‌ظاهر مضامین اخلاقی دارد؛ ولی در حقیقت مضامین اخلاق فردی، در کنار اخلاق اجتماعی در آن هست. یکی از مضامینش این است که انسان از جهت اقتصادی، به شیوه خاصی رفتار کند. در این دعا، از خدا می‌خواهیم که ما را از اسراف دور نگه دارد. ما را از اشرافی‌گری دور نگه دارد؛ یعنی یک روش اقتصادی می‌دهد، می‌گوید آقا شما اگر در زمانه‌ای زندگی کردی که زمانه اختناق بود، زمانه سرکوب بود و نتوانستی کاری بکنی و آن حاکم جور، دارد از جهت اقتصادی به شما فشار می‌آورد و در منگنه قرار می‌دهد، راه‌حلش این است که شما اسراف نکنی و از همان اموال کمی که داری، انفاق کنید. خب این به‌ظاهر یک آموزه اخلاقی است؛ اما در لایه‌های پنهانش ما می‌رسیم به یک آموزه سیاسی؛ برای اینکه جامعه اسلامی را در مقابل فشارهای حکّام اموی، مقاوم کند. اینجاست که این دعا، بعد سیاسی پیدا می‌کند؛ یعنی من عرضم این است که اخلاقی‌ترین آموزه‌ها و تعالیم صحیفه، سیاسی‌اند. بعد اجتماعی و سیاسی دارند. این امر مسلّم و آشکاری است. اینکه انسان بگوید اینها آموزه‌های اخلاقی است و ما الان با تفسیر این دعاها، به بعد سیاسی آنها می‌رسیم. نه، چنین نیست. اگر ما دوران امام‌سجاد علیه‌السلام را تحلیل کنیم، آن وضعیت مسلمان‌ها و شیعیان آن دوران را نگاه بکنیم، بعد به سراغ صحیفه برویم، به این نتیجه می‌رسیم که آموزه‌ها عمدتاً، سیاسی و اجتماعی است و راه مقابله با حاکم ظلم و جور، مثل یزید و امثال یزید را نشان می‌دهد.

* یعنی حتی آن آموزه‌هایی که الان به‌نظر می‌رسد، یک سری آموزه‌های اخلاقی بوده است، در زمانه خودش هر کدام آموزه‌های سیاسی هم محسوب می‌شد.
* بله. واقعاً این‌جوری است. ما اگر ابتدابه‌ساکن سراغ صحیفه برویم، به همین نگاه معمول می‌رسیم و می‌گوییم اینها یک سری آموزه‌های اخلاقی و اعتقادی است که خب همه جا هست و در صحیفه هم این مقدار آمده و امام هم بیان کرده است؛ ولی اگر اول، دوران امام را بشناسیم و قضایا را بفهمیم و نسبت حضرت سجاد علیه‌السلام با حکومت و رابطه جامعه اسلامی با حکومت ظلم را ببینیم، بعد بیاییم سراغ صحیفه سجادیه، آن‌موقع، بهتر درک می‌کنیم که اصلاً این صحیفه برای چیست؛ یعنی صحیفه سجادیه، دعا، اخلاق، یا اعتقادات صرف نیست؛ بلکه امام، اینها را در ربط با تعامل با حاکمیت فرموده است. با این نگاه اگر سراغ صحیفه بروید، صحیفه دیگر کتابی نیست که بگوییم در خلوت خودت بنشین، یک دعایی از صحیفه را بخوان و اگر توانستی به آن عمل کن. آن‌گاه صحیفه را عِدل قرآن می‌بینیم، عِدل نهج‌البلاغه می‌بینیم که اگر بخواهیم در اقتصاد، سیاست و مسائل اجتماعی اندیشه‌ورزی کنیم، صحیفه سجادیه در این صورت یک منبع اساسی بریا ما خواهد بود. متأسفانه الان این‌جور نیست و این نگاه به این شدت وجود ندارد.
 
ادامه مطلب ...

انتشار دست‌نوشته اخوان ثالث در دفتر یادداشت آیت‌الله خامنه‌ای

صبوحی
ـ «در این شبگیر
کدامین جام و پیغام صبوحی مستتان کرده‌ست  ای مرغان،
که چونین بر برهنه‌ شاخه‌های این درختِ برده خوابش دور،
غریب افتاده از اقرانِ بستانش درین بیغوله مهجور،
قرار از دست داده، شاد می‌شنگید و می‌خوانید؟
خوشا، دیگر خوشا حال شما، امّا
سپهر پیر بد عهد است و بی‌مهر است، میدانید؟»
 
ـ «کدامین جام و پیغام؟ اوه
بهار؛ آنجا نگه کن، با همین آفاق تنگ خانه تو باز هم آن کوهها پیداست.
شنل بر فینه‌شان دستارِ گردن گشته، جنبد جنبشِ بدرود.
زمستان گو بپوشد شهر را در سایه‌های  تیره و سردش،
بهار آنجاست، ها آنک طلایه‌ی روشنش، چون شعله‌ای در دود.
بهار اینجاست، در دلهای ما، آوازهایِ ما
و پرواز پرستوها در آن دامانِ ابر آلود
هزاران کاروان از خوبتر پیغام و شیرینتر خبر پویان و گوش آشنا جویان،
تو چشنفتی بجز بانگ خروس و خر
 در این  دهکور دور افتاده از معبر؟»
  «چنین غمگین و هایاهای
کدامین سوک می‌گریاندت ای ابر شبگیران اسفندی؟
اگر دوریم اگر نزدیک
بیا با هم بگرییم، ای چو من تاریک.»
سروده شده در اسفند ماه ۱۳۳۹ در تهران
قطعه «صبوحی» به اسلوب جدید نیمائی سروده شده است و در قالب آزاد عروضی که مقید به قید «تساوی طولی مصرعها» نیست. هر مصرعی مستقل از دیگری، چندتائی از افاعیل و ارکان بحر اصلی شعر (هزج سالم) را شامل شده. مطابق این اسلوب نیمائی در هر بحر از بحور متداول عروض که شعر سروده شود، مصرعها بنا بخواست و بنا به حاجت سراینده شعر کوتاه و بلند اختیار شود، یعنی قبلاً قالبی معین و مشخص وجود ندارد که شاعر در آن قالب کلمه بریزد بلکه اختیار قوالب در هر قسمت بمیل و بنا باقتضای طبع و سیاق جمله‌بندی شاعر است. فی‌المثل مصرعی شامل پنج رکن است و مصرعی دیگر شامل یک یا دو رکن یا مزاحف یک رکن، و کمتر و بیشتر، و قس علیهذا‌ و هلمّ جرّاً. اما در عین حال که شاعر در کار خواتیم و اختیار مقدار ارکان هر مصرع آزاد است، مقید باین هست که وزن و بحر را رعایت کند و شروع مصرعها خارج آهنگ و اشتباهاً به بحر ناهماهنگ دیگری نرود و در همان بحر اصلی مختار باشد و در خواتیم مصرعها با استفاده از قافیه و نیز زحاف اشباعی استقلال هر مصرع حفظ شود که شعر بشکل بحر طویل در نیاید. فی‌المثل در این قطعه «صبوحی» که در بحر هزج سالم نیمائی است وزن بند آخر شعر بر اینگونه است.
«مفاعیلن مفاعیلات
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلات
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلات»
و هکذا باقی مصراعها که همه در بحر هزج سالم آزاد نیمائی است با «مفاعیلن» شروع میشود و به «مفاعیلات» (زحاف اشباعی) یا «مفاعیلان» یا «مفاعیلن» خاتمه میکند و حتی‌المقدور خواتیم مصرعها زحاف اشباعی دارد یا لااقل در هرچند مصرعی یک خاتمه اشباعی دارد که شعر از حالت بحر طویلی خارج گردد. استقلال مصرعها در عین حال بوسیله قوافی شعر نیز ضمانت میگردد (مطابق اسلوب قدیم). توضیح آنکه در این شیوه قوافی غالبا برای پایانبندی مصرعها و نیز برای زینت شعر و تداعی و یادآوری بکار می‌آید و بیشتر در مختتم جملات شعری است فی‌المثل در بند اول «دور» و «مهجور» و نیز «میخوانید» و «میدانید» قافیه دارند و در بند دوم «بدرود» و «دود» و «ابرآلود» (در پویان و جویان هم سجعی است) و «خر» و «معبر» و در بند سوم «نزدیک» و «تاریک» قافیه دارند. در سِفینه‌‌ها و دفترهائی ازین قبیل که دوستان و آشنایان یا دوستداران شعر منجمله نزد منهم میفرستند تا یادگاری در آنها بنگارم، غالبا اگر اهل شعر نو و اسالیب جدید باشند، غزل و رباعی مینویسم و ازین قبیل، اما اگر اهل شعر کهن باشند ازینگونه شعرهای جدید مینویسم، تا تنوعی بدفتر داده شده باشد. در دفتر شما حبیب شفیق آقای خامنئی که همین تازگی بافتخار [آشنائی] با آن عزیز نائل آمده‌ام از هر دو نوع نگاشتم و مختصر شرحی نیز در خصوص قالب این قطعه صبوحی برافزودم تا یادگار کاملتر باشد و بعضی ناآشنایان این شیوه که احیاناً این دفتر بدستشان میافتد به توضیحی نیاز نداشته باشند و دانسته باشند که شعر نو هم پر بیقاعده نیست و دشنام لایق بعضی «آثار خزعبل موسوم به نو» را بر آشنایان اهل نثار نکنند! این مختصر اشاره راجع قالب و شکل ظاهری شعر بوده، در تعریف شعر حکما و ادبای قدیم گفته‌اند: «کلامی است مخیل و موزون و مقفی و متساوی» و وزن را «کیفیت ایجاد فقرات و نظمی در زمان و تقسیم زمان به فقراتی منظم» تعریف کرده‌اند و قافیه را «تشابه اواخر ادوار» گفته‌اند یا: «تکرار جزئی از قسمت اخیر مصرعها بشرط اینکه بعین تکرار نشود که اگر بعینِ تکرار شد، آن ردیف است و قافیه پیش از آن است» در این اسلوب جدید نیمائی چون قید «تساوی» مصرعها زده شده است بنابراین «دور» هم از آن شکل قدیم بیرون آمده است و بآن شیوه قدیم «تشابه اواخر ادوار» وجود ندارد و ازینرو قافیه هم شکل و شمایل تازه‌ای می‌یابد و بیشتر برای زینت کلام و تداعی جملات پیش و استقلال خواتیم مصرعها میباشد، چنانکه گذشت و اما از لحاظ معنی و محتوی این قطعه عبارت است از گفتگوئی خیالی بین سراینده آن با مرغانی که بامداد پگاه، شبگیر، بر درخت گرم و شاد و شیرین آواز خوانی میکنند که: کدام جام صبوحی مستتان کرده است در بند دوم مرغان جواب میدهند که ما را آمدن بهار مست کرده، افق خانه تو محدود است که هیچ جا را نمی‌بینی و هیچ خبری را نمی‌شنوی، بهار آنجاست و اینجا در دلهای ما و در بند سوم خطاب سراینده به ابر است که غمگین و سوگوار می‌گرید و می‌بارد و سراینده که از قیاس شادی مرغان با غمهای دائمی و بسیار خود دل شکسته مانده است، باو میگوید که بیا با هم گریه کنیم.
و اینک یک رباعی:
گر زرّی و گر سیم زرانددودی، باش
گر بحری و گر نهری و گر رودی، باش
در این قفس شوم چه طاووس چه بوم
چون ره ابدی است، هر کجا بودی، باش
 
بیادگار آشنائی در دفتر آقای خامنه‌ای
نوشته آمد در اسفند ماه ۱۳۴۱
در تهران ـ مهدی اخوان ثالث ـ
م. امید خراسانی

سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت هفته دولت:

 
  مناسبتی که برای این هفته قرار داده شده، یکی از تلخ‌ترین یادبودهای کشور است؛ یعنی شهادت دو عزیزِ برجسته مثل شهید باهنر و شهید رجائی. حالا امسال تصادفاً با هفته‌ی کرامت همراه شد لکن به‌طور معمول، این هفته یادآور مصیبت درگذشت این دو بزرگ است. تصوّر من این است که حکمت الهی که بر دل و زبان مسئولین جاری شد و این اتّفاق افتاد و این مناسبت در این زمان قرار گرفت، برای این است که شهید رجائی و شهید باهنر از یاد نروند و به‌عنوان دو شاخص، به‌عنوان دو سنجه در مقابل چشم ما باشند. خب، شاخص بودن این دو نفر، نمیتوان گفت به‌خاطر قوّت مدیریّت آنها یا مثلاً فرض کنید که توانایی‌ها و ابتکارات آنها است؛ چون مسئولیّت این دو عزیز زمان زیادی طول نکشید؛ [زمان] مرحوم باهنر که خیلی کوتاه بود، مرحوم رجائی هم چند ماهی -حدود یک سالی مثلاً فرض کنید- [بود]. سنجه بودن آنها به‌خاطر خصوصیّات رفتاری آنها و شخصیّتی آنها و اخلاقی آنها است؛ این را باید ما همواره در ذهن داشته باشیم.
 خب، زمان تغییر پیدا میکند؛ جریان گوناگون فرهنگها و ارزشها و مانند اینها هم می‌آید [و] میرود -طبیعت زمانه این است- تحوّلاتی در ذهنها، در فکرها به‌وجود می‌آید لکن یک اصول ثابتی وجود دارد که این اصول را بایستی همواره در نظر داشت. برای ما مسئولین در نظام مقدّس جمهوری اسلامی، این اصول ثابت را میتوان در شخصیّت این دو مرد عزیز و بزرگوار جستجو کرد و یافت. خب، ما با اینها بخصوص با مرحوم باهنر، سالهای متمادی مأنوس بودیم، با مرحوم رجائی هم همین‌جور؛ از قبل از انقلاب تا دوران مسئولیّتها و در مجلس و بیرون مجلس؛ واقعاً خصوصیّاتی داشتند که ما اینها را بایستی از یاد نبریم. به نظر من ایمانشان به این راه، به این اهداف، اهدافی که امام ترسیم کرده و جمهوری اسلامی مظهر آن اهداف است، شاخص خیلی مهمّی است؛ اخلاصشان؛ روحیّه‌ی خدمتگزاری‌ای که در اینها وجود داشت که واقعاً شب و روز نمی‌شناختند و برای خدمتگزاری کار میکردند.
دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت ۹۴/۰۶/۰۴