حسینی وب

وبلاگ عبدالله حسینی

حسینی وب

وبلاگ عبدالله حسینی

بیانات در دیدار مجمع عالی فرماندهان سپاه


بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین (ارواحنا فداه).

السّلام علی الحسین و علیٰ علیّ بن الحسین و علیٰ اولاد الحسین و علیٰ اصحاب الحسین.

 خیلی خوشوقت و خوشحالم و از خداوند متعال سپاسگزارم که یک بار دیگر این توفیق را به ما داد که چهره‌های نورانی شما را در این دیدار سالیانه زیارت کنیم. خداوند ان‌شاءاﷲ همه‌ی شما را مشمول الطاف ویژه‌ی خود و هدایتهای ویژه‌ی خود قرار بدهد و به عالی‌ترین مقاماتی که یک انسان طالب آن است، برساند.

 در بین پدیده‌های گوناگون بر‌آمده‌ی از انقلاب اسلامی که کم هم نیست، سپاه یک خصوصیّتی دارد. سپاه جزو نهادها و پدیده‌های برآمده‌ی از انقلاب اسلامی است؛ خصوصیّاتی در آن هست که در سایر برکات ناشی از انقلاب این خصوصیّات را انسان کمتر مشاهده میکند. اوّلاً ولادت سپاه در بحبوحه‌ی حوادث و هیجانهای بزرگ انقلاب بود؛ بعد رشد و حرکت سپاه و بلوغ سپاه در تلاطم عظیم حوادث دفاع مقدّس [واقع] شد؛ در طول این هشت سال دفاع مقدّس، سپاه رشد کرد؛ مثل نوجوانی که به مرحله‌ی جوانی و بلوغ و دلاوری میرسد.
 
ادامه مطلب ...

ناگفته‌های جنگ ۳۳روزه در گفتگو با سرلشکر حاج قاسم سلیمانی


«در میانه آتش»

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif همین که روی صندلی نشست، گفت بیست سال است که گفتگوی مطبوعاتی انجام نداده؛ با یک محاسبه‌ی سرانگشتی می‌شود از زمانی که فرماندهی سپاه قدس به او واگذار شده است. این بار اما موضوع گفتگو سبب شد تا حاج قاسم به درخواست ما پاسخ مثبت بدهد؛ جنگ ۳۳روزه. صحبت از حاج رضوان که به میان آمد، آرام‌آرام رنگ صدایش عوض شد. گفت امروز در کشور ما کلمه‌ی سردار و امیر عرف شده است اما حقیقتاً یک سردار به معنای واقعی، شهید عماد مغنیه بود. اگرچه بیم داشتیم هنوز زمان گفتنِ ناگفتنی‌ها نرسیده باشد اما روایت مشاهدات عینی فرماندهی که تا پایان جنگ ۳۳روزه در لبنان بوده است، این گفتگوی دوساعته را بسیار جذاب کرده است. متن این گفتگوی خواندنی در نشریه «مسیر» دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی به چاپ رسیده و فیلم آن نیز از این پیوند در دسترس علاقمندان است.

* بحث را می‌خواهیم با بررسی زمینه‌های وقوع جنگ ۳۳روزه آغاز کنیم. این جنگ زمانی به‌وقوع پیوست که حدوداً پنج سال از حضور نظامی آمریکا در منطقه و اقدام این کشور در اشغال افغانستان و عراق می‌گذشت و آمریکا در عراق هم با ناکامی‌های عدیده‌ای دست‌وپنجه نرم می‌کرد و به همین دلیل، اجرا و تحقق طرح خاورمیانه‌ی جدید آمریکا با مشکلات متعددی مواجه شده بود. اما به‌یک‌باره دیدیم که جناح بازی عوض شد و لبنان به‌عنوان زمین بازی اجرای این طرح انتخاب شد و جنگ ۳۳روزه رقم خورد. چرا این اتفاق افتاد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) را خدمت شما تسلیت می‌گویم. در مسئله‌ی جنگ ۳۳روزه یک عوامل پنهانی وجود داشت که درواقع عوامل واقعی جنگ بود و یک عوامل ظاهر و آشکاری وجود داشت که بهانه‌ی آن اهداف پنهانی بود. البته ما اطلاعاتی نسبت به آمادگی‌های رژیم صهیونیستی داشتیم اما اطلاعاتی نسبت به اینکه دشمن می‌خواهد یک هجومی را در یک غافلگیری انجام بدهد، نداشتیم. بعد از شروع جنگ، از دو موضوع به این جمع‌بندی رسیدیم که بنا بود جنگی با سرعت و با غافلگیری انجام بشود و در آن غافلگیری، حزب‌الله منهدم بشود. اما جنگ در شرایطی اتفاق افتاد که دو اتفاق مهم، یکی مربوط به کل منطقه و دیگری مربوط به خود رژیم صهیونیستی وجود داشت. در مسئله‌ی منطقه، آمریکا با توجه به حادثه‌ی یازده سپتامبر به یک توسعه‌ی فوق‌العاده‌ای در حضور نیروهای مسلح خودش در منطقه‌ی ما رسیده بود که تقریباً مشابه آن، در بُعد کمّی فقط در جنگ جهانی دوم وجود داشت و در بُعد کیفی، حتی در آن جنگ هم وجود نداشت.
 
پس از حمله‌ی صدام به کویت در سال ۱۹۹۱ و متعاقب آن، حمله‌ی آمریکا و شکست صدام، یک ته‌نشین مسلحانه‌ای در منطقه‌ی ما به وجود آمد که منجر به استقرار نیروهای آمریکایی شد. اما از یازده سپتامبر به این طرف، به‌دلیل دو هجوم سنگینی که آمریکا داشت (به افغانستان و به عراق) تقریباً نزدیک به ۴۰ درصد از نیروهای مسلحِ در خدمت آمریکا مستقیماً وارد منطقه‌ی ما شدند و بعداً‌ در طول مدت به‌دلیل تعویضات و تغییراتی که انجام گرفت، حتی به حضور نیروهای ذخیره و احتیاط و گارد ملی هم کشیده شد. یعنی تقریباً می‌توان گفت که بیش از ۶۰ درصد ارتش آمریکا اعم از نیروهای داخلی تا نیروهای بیرونی، وارد منطقه‌ی ما شدند. بنابراین یک حضور بسیار حجیم در بُعد کمّی اتفاق افتاد که فقط در عراق بالغ بر ۱۵۰ هزار سرباز وجود داشت و بیش از ۳۰ هزار نیروی آمریکایی در افغانستان بودند. این غیر از نیروی متحدین بود که در افغانستان قریب به ۱۵ هزار نفر بودند. بنابراین یک نیروی ۲۰۰ هزار نفره‌ی آموزش‌دیده‌ی متخصص در منطقه‌ی ما، در کنار فلسطین حضور داشت. این حضور طبیعتاً یک فرصت‌هایی را برای رژیم صهیونیستی ایجاد می‌کرد؛ یعنی حضور آمریکا در عراق، مانع تحرک سوری‌ها در سوریه بود، تهدیدی علیه دولت سوریه هم محسوب می‌شد، تهدیدی علیه ایران هم محسوب می‌شد. بنابراین شما اگر به جغرافیای عراق در هنگام جنگ سال ۲۰۰۶ (جنگ ۳۳روزه) نگاه کنید، می‌بینید در عراق که حلقه‌ی اتصال کشور محور و کشور مادر مقاومت است، آمریکا یک حائل قریب به ۲۰۰ هزار نفره از نیروهای مسلح خود با صدها فروند هواپیما و هلی‌کوپتر به اضافه‌ی هزاران دستگاه زرهی ایجاد کرد.
 
ادامه مطلب ...

گزیده‌ای از بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری


* [بعدی] تکیه به جوانان که این نکته‌ی بسیار مهمّی است؛ بایستی جوانها را وارد میدان کرد. من البتّه بارها راجع ‌به جوانها صحبت کرده‌ام، این را هم گفته‌ام که مراد از «تکیه به جوانها» این نیست که هر کسی که جوان نیست باید از صحنه [خارج شود]؛ نه‌ نخیر، هر کسی جایی دارد، کاری دارد؛... نیروی جوانی باید به کمک مجموعه‌ی این حرکت بیاید. غفلت از این نیرو خسارت است، ما نباید غفلت کنیم؛ گاهی انسان میبیند که غفلت میشود. ما در مدیریّتهای بالا و بخصوص مدیریّتهای میانی میتوانیم از جوانها خیلی استفاده کنیم و وجود اینها را مغتنم بشمریم. در بعضی از کارهای مهم انسان وقتی که به یک جمع جوان یک اشاره‌ای، یک تذکّر کوتاهی میدهد، بعد از مدّتِ نه ‌چندان طولانی‌ای اثرش را مشاهده میکند؛ میبیند توصیه تحقّق پیدا کرده، عمل شده، پیشرفت کرده‌اند، کار کرده‌اند... .

توجّه به ظرفیّتهای داخلی؛ در جنگ، در دفاع مقدّس، یکی از چیزهایی که وجود داشت همین بود؛ تکیه‌ی به جوانان هم در دوران دفاع مقدّس، یک شاخصه‌ی مهم بود؛ فرمانده‌ی سپاه یک جوانِ حدود ۲۵ یا ۲۶‌ساله، فرماندهان لشکرها جوانهای بیست‌وچند ‌ساله، حدّاکثر سی‌ساله؛ یعنی این‌‌ جوری حرکت کردند. در عرصه‌ی جنگ هم که خب جوانهای بسیجی و سپاهی و ارتشی [بودند] و غالباً جوانها در آنجا خیلی کمک کردند.

و عزم و اراده‌ی ملّی؛ کارها بدون عزم و اراده‌ی ملّی تحقّق پیدا نمیکند.
 

* یکی از نکات مهمّی که باید توجّه داشته باشیم و توجّه بدهیم مردم را، این است که فهم و ادراک ما آماج حمله‌ی دشمن است؛ یعنی دشمن سعی فراوانی میکند که ادراک ما را از واقعیّت، فهم ما را از واقعیّت منحرف کند. فهم «ما»، یعنی چه [کسانی]؟ یعنی تصمیم‌سازان، تصمیم‌گیران، آحاد مردم و افکار عمومی. سعی‌شان این است که منافع ملّی ما را طبق خواست خودشان تعریف کنند. همین دو سه روز پیش رئیس‌جمهور آمریکا(۱) راجع ‌به ملّت ایران دلسوزی کرد و مضمون حرفش این بود -حالا تصریح به این معنا نبود- که اگر چنانچه اینها بیایند و مثلاً‌حرف ما را گوش کنند، یعنی در واقع زیر بار ما بروند، اوضاع و احوالشان درست میشود؛این همان مصداقِ کامل [زیر بار رفتن] است؛ منتها حالا این آدم بلد نیست درست صحبت بکند. همین را با شکلهای مختلفی، رسانه‌های گوناگونشان و بلدهای کارِ تبلیغاتی مرتّباً دارند القا میکنند که اگر چنانچه ملّت ایران این ‌جور حرکت بکند، مشکلش حل میشود. حالا گوش اغلب مردم بدهکار نیست، امّا بالاخره این کار دارد انجام میگیرد؛ سعی‌شان این است که ادراک ما را از واقعیّتها، از آنچه وجود دارد منحرف کنند؛ مصلحت ملّی را جوری تعریف کنند که منطبق با خواست خودشان باشد و منافع ملّی را [هم] همین ‌جور.

و میخواهند ما باور کنیم که نمیتوانیم، باور کنیم که ضعیفیم؛ این را میخواهند؛ میخواهند ما باور کنیم که مصلحتمان در تسلیم شدن است؛ این را میخواهند و اصرار بر این است؛ یعنی اندیشه‌ی مسئولین کشور آماج حمله‌ی آنها است. [میگویند] مصلحت ما، راه نجات ما از مشکلات کشور، دست برداشتن از شعار انقلابی است؛ این را حالا اخیراً چند تن از مسئولین اروپایی و غربی و مانند اینها چند بار تکرار کرده‌اند که ایران بایستی دست از شعار انقلابی بردارد و یک کشور معمولی مثل بقیّه‌ِی مردم دنیا [باشد]. این به خاطر همین ترسی است که از شعار انقلابی دارند؛ یعنی از آن راه سوّمی که جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و انقلاب اسلامی دارد ارائه میدهد میترسند و روی این تبلیغ میکنند که از شعار انقلابی دست بردارید؛ در حالی که اصلاً‌ علاج مسائل کشور پافشاری بر همین مسائل انقلابی و شعارهای انقلابی و راه انقلابی است.
 
ادامه مطلب ...

نگاهی گذرا به زندگینامه‌ی حضرت آیت‌الله‌العظمی سید علی حسینی خامنه‌ای

رهبر انقلاب اسلامی ایران

۱. خاندان
۲. شخصیت علمی و فرهنگی
   ۱.۲. تحصیل و تدریس

   ۲.۲. آثار
۳. حیات سیاسی و اجتماعی
   ۱.۳. دوران مبارزات پیش از انقلاب
   ۲.۳. دهه‌ی اول انقلاب اسلامی: بهمن ۱۳۵۷ - خرداد ۱۳۶۸
       ۱.۲.۳. فعالیت‌های سیاسی
       ۲.۲.۳. فعالیت‌های ارشادی و تبیینی
       ۳.۲.۳. ترور نافرجام توسط منافقین
   ۳.۳. دوران ریاست جمهوری
       ۱.۳.۳. فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی در دوران ریاست جمهوری
   ۴.۳. دوران رهبری
منابع و مآخذ

خامنه‌ای، سیدعلی  (۲۹ فروردین ۱۳۱۸/ ۲۸صفر ۱۳۵۸/ ۱۹ آوریل ۱۹۳۹)، فرزند سیدجواد، دومین رهبر انقلاب اسلامی ایران.


سید علی حسینی خامنه‌ای فرزند مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای، در فروردین‌ماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمری در مشهد مقدس چشم به جهان گشود. او دومین پسر خانواده بود و زندگی مرحوم سید جواد خامنه‌ای هم مانند بیشتر روحانیون و مدرسان علوم دینی، بسیار ساده: «پدرم روحانی معروفی بود، اما خیلی پارسا و گوشه‌گیر [...] زندگی ما به‌سختی میگذشت. من یادم هست شب‌هایی اتفاق می‌افتاد که در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت برای ما شام تهیه میکرد. [...] آن شام هم نان و کشمش بود.»
خانه‌ی ما در خیابان خسروی نو بود... فیلم
خانه‌ای که خانواده‌ی سید جواد در آن زندگی میکردند در یکی از محله‌های فقیرنشین مشهد بود: «منزل پدری من که در آن متولد شده‌ام، تا چهار پنج سالگی من، یک خانه‌ی  ۶۰ ـ ۷۰  متری در محله‌ی فقیرنشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیرزمین تاریک و خفه‌ای! هنگامی که برای پدرم میهمان میآمد -و معمولاً پدر بنا بر این که روحانی و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت- همه‌ی ما باید به زیرزمین میرفتیم تا مهمان برود. بعد عده‌ای که به پدر ارادتی داشتند، زمین کوچکی را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما دارای سه اتاق شدیم.»

۱. خاندان
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif پدر
پدرش سیدجواد خامنه‌ای (۲۰جمادی‌الثانی ۱۳۱۳نجف، ۱۶ آذر۱۲۷۴/۱۴ تیر ۱۳۶۵) از علما و مجتهدان عصر خود بود که در نجف متولد شد و در کودکی همراه خانواده‌اش به تبریز آمد. پس از اتمام دوره‌ی سطح، در حدود ۱۳۳۶ق به مشهد مهاجرت کرد[۸] و در فقه و اصول از محضر بزرگانی چون حاجآقا حسین قمی، میرزا محمد آقازاده خراسانی (کفائی)، میرزا مهدی اصفهانی و حاج فاضل خراسانی و در فلسفه از محضر آقابزرگ حکیم شهیدی و شیخ اسدالله یزدی بهره‌مند گردید[۹] . سپس در ۱۳۴۵ق به نجف رفت و از حوزه‌ی درس میرزا محمدحسین نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی و آقا‌ضیاءالدین عراقی کسب فیض کرد و از سه نفر مذکور اجازه‌ی اجتهاد گرفت[۱۰] . او در پی تصمیم بازگشت به ایران راهی مشهد شد و برای همیشه در آن شهر اقامت گزید و ضمن تدریس، امامت مسجد صدیقیهای بازار مشهد (مسجد آذربایجانیها) را عهده‌دار گردید[۱۱] . او همچنین از امامان جماعت مسجد جامع گوهرشاد نیز بود[۱۲] . وی علاقه‌ی زیادی به مطالعه داشت. مباحثات علمی روزانه وی با هم‌ردیفان از جمله حاج میرزا حسین عبائی، حاج سید علی‌اکبر خوئی، حاج میرزا حبیب ملکی و ... تا دهها سال ادامه داشت. همچنین فردی پرهیزگار و بی‌توجه به امور دنیوی بود و زندگی زاهدانه‌ای داشت[۱۳] .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آنکه فرزندانش به مقامات عالی سیاسی و اجرایی رسیدند، همچنان به زندگی زاهدانه‌ی خود ادامه داد. به دلیل بهره‌مندی از کمالات انسانی همواره مورد وثوق مردم بود. در رواق پشت ضریح مطهر امام رضا (ع) به خاک سپرده شد[۱۴] . امام خمینی در پیام تسلیتی به آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت فوت پدرش، آیت‌الله سیدجواد خامنه‌ای را عالمی با تقوا و متعهد برشمرد[۱۵] .
جد اعلای ایشان سیدمحمد حسینی تفرشی نسب به سادات افطسی می‌رساند. شجره وی به سلطان‌العلماء احمد، معروف به سلطان سیداحمد می‌رسد که با پنج واسطه از اخلاف امام سجاد (ع)، است. جدش سیدحسین خامنه‌ای (تولد حدود ۱۲۵۹ق/ درگذشت ۲۰ ربیع‌الثانی ۱۳۲۵ق) در خامنه به دنیا آمد و در نجف نزد اساتید بزرگی چون سیدحسین کوه‌کمری، فاضل ایروانی، فاضل شربیانی، میرزا باقر شکی و میرزا محمدحسن شیرازی تلمذ کرد و پس از طی مدارج علوم دینی در حوزه‌ی علمیه‌ی نجف اشرف، در زمره‌ی فقها و مدرسان آن حوزه قرار گرفت. او در سال ۱۳۱۶ق به تبریز آمد[۱] و مدرس مدرسه‌ی طالبیه و امام جماعت مسجد جامع آن شهر شد[۲] . دارای افکار بلند سیاسی و اجتماعی و از علمای طرف‌دار مشروطه بود و همواره مردم را به حمایت و پاسداری از نهضت مشروطه تشویق می‌کرد[۳] . برخی از آثار علمی ایشان از جمله حاشیه بر کتابهای ریاض‌المسائل، قوانین‌الاصول، مکاسب شیخ انصاری، فوائدالاصول و شرح لمعه وقف کتابخانه‌ی حسینیه‌ی شوشتری نجف شد[۴] . شیخ محمد خیابانی، روحانی مبارز و مجاهد عصر مشروطه، شاگرد و داماد وی بود[۵] . سیدمحمد خامنه‌ای (۱۲۹۳ نجف/شعبان ۱۳۵۳ق نجف) مشهور به پیغمبر[۶] ، عموی آیت‌الله خامنه‌ای از شاگردان آخوند خراسانی، شریعت اصفهانی و دیگر بزرگان نجف بود، و فردی آگاه به مسائل زمان و از رجال طرف‌دار مشروطه به‌شمار میرفت[۷] .
 
ادامه مطلب ...