حسینی وب

وبلاگ عبدالله حسینی

حسینی وب

وبلاگ عبدالله حسینی

بیانیه گام دوم از منظر عقلانیت تاریخی


https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif رهبر انقلاب اسلامی در بیانیه‌ی «گام دوم انقلاب» با مرور تجربه‌ی ۴۰ ساله‌ی انقلاب اسلامی اعلام کردند: انقلاب «وارد دوّمین مرحله‌ی خودسازی و جامعه‌پردازی و تمدّن‌سازی شده ‌است». گام دومی که باید در چارچوب «نظریه‌ی نظام انقلابی» و با «تلاش و مجاهدت جوانان ایران اسلامی» به‌سوی تحقق آرمانِ «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه)» برداشته شود. 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif مبادی و مبانی آنچه رهبر معظّم انقلاب در بیانیه‌ی «گام دوم» و دیگر نوشته‌هایشان بیان داشته‌اند از کدام دانش و عقلانیت نشئت می‌گیرد؟ این سؤال مهمی است که این یادداشت بر آن است پاسخی هرچند مجمل بدان دهد. پاسخ به این پرسش می‌تواند راهنمای خوبی در سیاست‌گذاری دانش انسانی در جمهوری اسلامی باشد.

متأسفانه باید گفت در بیشتر مواقع در تحلیل نگاشته‌های رهبر انقلاب صرفاً به روبنا و صورت متون توجه شده و از جنبه‌های دیگر ازجمله از مبادی و مبانی آن صرف‌نظر شده است. بیانیه‌ی «گام دوم» در کنار دیگر نگاشته‌های رهبر معظّم انقلاب اسلامی از مبادی و مبانی‌ای سر‌چشمه می‌گیرد که توجه ژرف‌اندیشانه بدان می‌تواند در سیاست‌گذاری علوم انسانی و تولید دانش پشتیبان برای آن مؤثر باشد. این یادداشت بر آن است تا از مبادی «گام دوم» بگوید؛ از اینکه این سخنان از چه نظام اندیشگی برآمده و این نظام اندیشگی چقدر برای ما شناخته شده است.

* تحلیل براساس کدام دانش تحلیلی؟
رهبر انقلاب در بیانیه‌ی «گام دوم»، چون دیگر نوشته‌ها و گفته‌های خود، تحلیلی از وضع موجود از گذشته و آینده ارائه می‌دهند. فارغ از درون‌مایه‌ی تحلیل‌ها، پرسش‌هایی که وجود دارد این است که چهار‌چوب نظری این تحلیل‌ها را باید در کدام دانش جست؟ کدام دانش این جنس تحلیل را پشتیبانی نظری می‌کند؟ با کدام روش تحلیل می‌توان این سخنان و تحلیل‌ها را روشمندانه توضیح داد؟ آیا پاسخ این پرسش‌ها در دانش جامعه‌شناسی است؛ بدان معنا که روش تحلیل رهبر انقلاب جامعه‌شناسانه است؟ به‌نحوی که مثلاً با ابتنای به مکتب رفتار‌گرایی در جامعه‌شناسی، ایشان تحلیل‌های کمّی و سنجش‌پذیر را مبنای گفته‌های خود قرار می‌دهند؟ یا اینکه پاسخ این پرسش‌ها در دانش تاریخ است و ایشان مبتنی بر روش تحلیل تاریخی گفته‌های خود را صورت‌بندی می‌کند؟ و یا اینکه پاسخ این پرسش در دانش فلسفه است؛ یعنی اینکه ایشان با ابتنای بر یک ایده‌ی فلسفی و مبتنی بر یک روش تحلیل فلسفی نگاشته‌ها و گفته‌های خود را انسجام می‌بخشند؟

این پرسش از آن جهت دارای اهمیت است که پاسخ بدان می‌تواند به فهم دقیق‌تری از آنچه رهبر معظّم انقلاب اسلامی در بیانیه‌ی «گام دوم» نگاشته یا فراتر از آن به فهم دقیق‌تری از منظومه‌ی اندیشگی و تحلیلی ایشان بیانجامد.

پاسخ به این پرسش در هیچ ‌یک از این سه دانش پیش‌گفته نیست و البته در همه‌ی این سه دانش پیش‌گفته هم هست. روش تحلیل رهبر انقلاب صرفاً نه جامعه‌شناسانه، نه تاریخی و نه فلسفی است و البته هم جامعه‌شناسانه، هم تاریخی، هم فلسفی و هم مبتنی بر معارف اسلامی است.

* تحلیل مبتنی بر دانش فلسفۀ تاریخ
 روش تحلیل رهبر انقلاب فلسفه‌ی تاریخی است. ایشان با ابتنای بر روش «فلسفه‌ی تاریخ» به رخدادها می‌نگرند و از گذشته تا آینده را تحلیل می‌کنند و مبتنی بر آن تجویزها و دستورالعمل‌هایشان را ارائه می‌دهند. بینش رهبر انقلاب اسلامی فلسفه‌ی تاریخی است و کنش‌ها و کردارشان هم در پی این بینش شکل می‌گیرد و مبتنی بر آن قابل‌ تحلیل است؛ بینشی ورای زمان اکنون و باورمند به قوانین و سنت‌های حاکم بر تحول تاریخ؛ باورمند به شعوری ساری و جاری در تاریخ که تحولات تاریخی را رقم می‌زند و به‌پیش می‌برد.

مقیاس روش تحلیل فلسفه‌ی تاریخ، «تمدن» است. در این روش تحلیل، اثر‌گذاری رخداد‌ها و عملکردها در مقایسه‌ی تمدنی مورد توجه قرار می‌گیرد. بینش برآمده از این روش تحلیل و دانش نظری، یک «بینش تمدنی» است. دانش «فلسفه‌ی تاریخ» معجونی از دانش تاریخ، دانش جامعه‌شناسی ازجمله جامعه‌شناسی تاریخی و دانش فلسفه است که البته اگر جنبه‌ی الهی بگیرد، آموزه‌ی وحی نیز بدان افزوده می‌شود.

* تفاوت‌شناسی رویکردهای فلسفۀ تاریخ از مغرب تا مشرق
با یک نگاه اجمالی مبتنی بر کتاب «فلسفه‌ی تحول تاریخ در شرق و غرب تمدن اسلامی» در تبیین نگاه فلسفه‌ی تاریخی می‌توان سه رویکرد را از هم تفکیک کرد؛ یکی رویکرد غرب، دو رویکرد مغرب اسلامی مبتنی بر سنت ابن‌خلدونی و سه رویکرد مشرق تمدن اسلامی مبتنی بر سنت شهید مطهری.
قوانین حاکم بر تاریخ از نظرگاه غربی‌ها از ترکیب سه دانش فلسفه، جامعه و تاریخ به‌دست می‌آید:
 
https://idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/46982/111.png
قوانین حاکم بر تاریخ و تحلیل تاریخ و ذات جوامع در مغرب تمدن اسلامی و در سنت ابن‌خلدونی از ترکیب سه دانش شریعت، تاریخ و جامعه به‌دست می‌آید. دلیل اینکه در این سنت فلسفه کنار نهاده‌شده و شریعت جایگزین آن می‌شود این است که ابن‌خلدون برآمده از سنت فلسفی ابن‌رشد است. ابن‌رشد به بن‌بست شریعت و فلسفه می‌رسد. ابن‌خلدون با دیدن این بن‌بست شریعت را برگزیده و فلسفه را وامی‌گذارد.
 
 
ادامه مطلب ...