حسینی وب

وبلاگ عبدالله حسینی

حسینی وب

وبلاگ عبدالله حسینی

نوشتن برای کسی که نمی‌شناختم را از شهدا خواستم

به مناسبت انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب مربع‌های قرمز؛



* با توجه به اینکه عنوان کتاب «مربع‌های قرمز» پیشنهاد خودتان بوده است، توضیحی درباره‌ی انتخاب این عنوان و نوشتن آن بدهید.
* مربع‌های قرمز در این کتاب برای آقای یکتا یک آرزو بود. ایشان در زمان جنگ یک جاهایی مسئول آمار گردان بودند و دفترچه‌ای داشتند که در آن اسامی اعضای گردان نوشته شده بود. آقای یکتا بعد از هر عملیات آمار می‌گرفتند و هرکس شهید شده بود، مقابل اسمش یک مربع قرمز نقاشی می‌کرد. تا اینکه ایشان دیدند عملیات به عملیات یک مربع قرمز دارد نصیب همه‌ می‌شود، به جز خودشان. این قضیه برای ایشان تبدیل به یک آرزو شد، که ای کاش یک نفر هم جلوی اسم من یک چنین مربع قرمزی نقاشی کند و آرم شهادت من هم این مربع قرمز باشد.

من بین اسامی که برای این کتاب انتخاب کرده بودم، این اسم جور دیگری به دلم نشست و با آقای یکتا مطرح کردم و ایشان قبول کردند و به توافق رسیدیم.

ماجرای نوشتن این کتاب هم خیلی جالب بود. من اصلاً آقای یکتا را نمی‌شناختم. حتی یک مصاحبه هم از ایشان نخوانده بودم. بعد از اینکه کتاب «رسول مولتان» را نوشتم، می‌خواستم استراحتی کنم که سفر راهیان‌نور قسمتم شد. اسفند ۹۴ بود، با یک جمع خصوصی و خلوت راه افتادیم و مغرب به شلمچه رسیدیم. هوا تاریک شده بود و تصمیم گرفتیم در شلمچه بمانیم. خیلی اتفاقی دیدم که آقای یکتا هم آنجا سخنرانی دارند. من وقتی پای سخنرانی ایشان نشستم، اسمشان را هم نمی‌دانستم. گفتند حاج حسین نامی روایتگری دارد، بنشینیم گوش بدهیم. از آن روایتگری خیلی خوشم آمد و همان شب بود که نیت کردم و از شهدا خواستم که اگر اجازه بدهند، من برای ایشان بنویسم.

چند ماه بعد، نمایشگاه کتاب اردیبهشت ۹۵، رونمایی کتاب «رسول مولتان» بود. دختر شهید رحیمی خودش سخنرانان را برای رونمایی انتخاب کرد و من در این کار دخیل نبودم. به من گفت آقای یکتا را هم برای سخنرانی انتخاب کردم. من یادم نیامد که این همان آقای یکتاست یا نه. در رونمایی ایشان سخنرانی کرد و آنجا صدایشان را شناختم. رونمایی که تمام شد من را صدا کرد و گفت اگر ممکن است شنبه به دفترم بیایید، یک‌سری خاطرات است که باید به شما بدهم و بخوانید. من هم قبول کردم و به دفتر ایشان رفتم. وقتی به دفتر ایشان رفتم تازه شناختم که ایشان همان آقای یکتای شلمچه هست و به‌یاد آرزویی که آن شب کردم افتادم و برایشان گفتم. همان جلسه‌ی اوّل و سه سال رفت‌و‌آمد، باعث شد که این کتاب را بنویسم.

* پیشنهاد نوشتن این کتاب از طرف شما بود؟
* از طرف آقای یکتا بود. ایشان بعد از رونمایی، کتاب «رسول مولتان» را خوانده بود و گفت قلم شما را پسندیدم، اگر ممکن است به دفترم تشریف بیاورید تا آنجا صحبت کنیم.

* هر کسی که کتاب «مربع‌های قرمز» را بخواند،‌ متوجه می‌شود که نویسنده هیچ نقش و اثری درکتاب ندارد. چرا چنین تصمیمی گرفتید؟ و چطور این اتفاق افتاد؟
* آقای یکتا یک ادبیات خیلی ویژه و خاصی دارند که منحصربه‌فرد و مخصوص خودشان است. مخاطب من هم خیلی عادت داشت که همان ادبیات شفاهی را از ایشان بشنود و این یک مقدار کار را سخت می‌کرد. ببینید ادبیات مکتوب با ادبیات شفاهی خیلی متفاوت است. همین باعث شد که تصمیم بگیرم ردپایی از من نباشد و کاملاً ادبیات آقای یکتا باشد. حتی افعالی که استفاده می‌شود، افعالی باشد که مخاطب احساس کند خود آقای یکتا دارد این خاطرات را می‌نویسد. یعنی قلم دست خود آقای یکتاست.

خیلی‌ها به من گفتند که چرا هیچ اثری از نویسنده نمی‌بینیم. به آن‌ها گفتم اگر اثری از من می‌دیدید، در ذوقتان می‌خورد و ادبیات من می‌شد. شما به‌دنبال ادبیات آقای یکتا بودید و موفقیت را من در این می‌بینم که نویسنده کمرنگ‌ترین باشد. چون نویسنده امانت‌داری است که خاطرات را از شخص بگیرد و به دست مخاطب بدهد. اگر قرار باشد خودش پررنگ باشد، یک چیزهایی از خودش تولید می‌کند. البته این کار خیلی سختی بود. برای اینکه به واقعیت اصلی هم دست پیدا کنم، خیلی راستی‌آزمایی کردم. تقریباً می‌توانم بگویم این کار یازده بار بازنویسی شد.

* بازنویسی به چه منظور بود؟
* بازنویسی هم برای اینکه من کمرنگ باشم، هم با آقای یکتا توافق کرده بودم و خودشان هم جلسه‌ی اوّل گفت نمی‌خواهم خاطرات شخصی من باشد و می‌خواهم محوریت این کتاب شهدا باشند. تقریباً از صد شهید در این کتاب اسم برده شده است. البته من از ایشان و از شهدا به‌راحتی نگذشتم و سعی کردم دو خط هم که شده به هر شهیدی تعلق بگیرد و بتوانم یک معرفی از آن داشته باشم. احساس می‌کنم اگر فضای کتاب خیلی لطیف است، فقط به‌خاطر همین باشد. من حضور پررنگی از شهدا را در حین کار و در بین سطور این کتاب احساس می‌کنم.

* در مدت تقریباً دو سالی که از انتشار این کتاب گذشته، چه بازخوردهایی از آن شنیده یا دیده‌اید؟
* هیچ کتابی بدون نقد نیست. نقدهای منطقی و خوبی در مورد این کتاب وجود داشته، ولی اگر مخاطب عام را هم در نظر بگیریم، این جملات را من شنیده و در فضای مجازی دیده‌ام که می‌گویند با این کتاب خندیدم و گریه کردم. با این کتاب سه روز زندگی کردم. این کتاب را نتوانستم زمین بگذارم. همین که می‌گوید من با این کتاب خندیدم و گریه کردم، یعنی من موفق شدم یقه‌ی مخاطبم را بگیرم و نگهش دارم. داستان جنگی با اطلاعات نظامی زیادی که دارد، خودبه‌خود کار را خشک و خسته‌کننده می‌کند، ولی الحمدلله توانستم با محتوایی که این کتاب دارد، خواننده را به‌دنبال متن بکشانم.

* یکی از نکات آقای یکتا این بود که خیلی از موقعیت‌هایی که در کتاب هست، هم خوب توصیف شده و هم نویسنده از پس توصیف این فضاها برآمده است. یک مقدار درباره‌ی این صحبت کنید.
* آقای یکتا خیلی برای این کتاب وقت گذاشت. واقعاً سه سال برنامه‌ی اصلی‌شان را خالی کرد و فقط روی این کتاب وقت گذاشت. بنده را بردند و همه جا را دیدم. تا نقطه‌ی صفر مرزی «بمو» هم من رفتم و دیدم. وقتی آدم یک جا را دیده باشد، کاملاً حسش فرق می‌کند تا وقتی که از آن شنیده باشد. من به فاو رفتم و از نزدیک کارخانه‌ی نمک را دیدم. خیلی سخت بود.

آنجا هنوز منطقه‌ی نظامی است و راه نمی‌دادند. هنوز هم پاکسازی نشده است. این لطف خدا بود که گروه ما را راه دادند و رفتیم و مقر لشکر قم را هم دیدیم. تقریباً هر جایی که از آن در کتاب اسم بردم، خودم دیدم و این خیلی به من در فضاسازی کمک کرد. حتی خانه‌ی پدربزرگ آقای یکتا در قم را هم رفتم دیدم. درباره‌ی خیابان چهارمردان که در کتاب نوشتم، چون دیده بودم، با نوجوان قصه‌ی خودمان همزادپنداری می‌کردم.
 
ادامه مطلب ...

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «مربع‌های قرمز»

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «مربع‌های قرمز»

 در مراسم نهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت که در آستانه‌ی چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران برگزار گردید، تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «مربع‌های قرمز» منتشر شد.
متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب -که روایتی ازخاطرات شفاهی حاج حسین یکتا در دوران دفاع مقدس و به قلم سرکار خانم زینب عرفانیان است- به شرح زیر است:

بسمه‌تعالی
بسیار شیرین و جذاب نوشته شده است. ردپای چانه‌گرمیهای آقای حاج حسین یکتا در آن آشکار است. ظرافتهای برخاسته از ذوق و قریحه‌ی لطیف که در سراسر کتاب گسترده است، میتواند از نویسنده‌ی خوش قلم و چیره دست کتاب باشد و میتواند هم دُرافشانیهای راوی باشد. نقطه‌ی برجسته‌ی کتاب، یاد شهیدان و یاد حال و حضور ملکوتی آنان پیش از شهادت است که حقاً بسیار خوب تصویر شده است. ارادت راوی به مرحوم آقای حاج میرزا علی احمدی میانجی هم برای من جالب بود. آن مرحوم را حدود شصت سال به علم و تقوا و ورع می‌شناختم و به من لطف داشت. این کتاب ظاهراً چند روز پیش رونمائی شده است. برای من چندی پیش از این فرستاده بود و تماماً مطالعه شد.
 ۹۷/۴/۲۶  

شش نکته درباره‌ی کتاب مربع‌های قرمز

بنام آنکه جان را روشنی داد

«تکلیف اوّل است شهیدانه زیستن»
شش نکته درباره‌ی کتاب مربع‌های قرمز

مقدّمه
در اوّلین سالهای گام دوّم انقلاب اسلامی که به لطف الهی، این انقلاب به دوّمین مرحله‌ی خودسازی، جامعه‌پردازی، و تمدّن‌سازی وارد شده و به امید موفّقیّت نسلی که تحقّق این فرایند بزرگ و جهانی را برعهده می‌گیرد، این نوشتار به مناسبت انتشار تقریظ رهبر معظّم انقلاب اسلامی و با هدف مروری بر ویژگیهای شاخص کتاب مربع‌های قرمز، خاطرات شفاهی برادر گرامی حاج حسین یکتا (از دوران کودکی تا پایان دفاع مقدّس) به قلم خواهر گرامی سرکار خانم زینب عرفانیان به نسل جوان کشور تقدیم می‌شود.

اوّل
خانواده، عامل اصلی در حیات طیّبه
در برگ‌برگ کتاب و مرور زندگی راوی و دیگر کسانی که نامشان در این اوراق آمده نقش و تأثیر خانواده از نظر اعتقاد راسخ به معارف و مناسک دینی، ارتباط صمیمی و علائق خانوادگی و توجّه به کانون عاطفه بودن خانواده آن هم به‌معنی گسترده، ارتباط، توجّه و تقویت روابط با همسایه _ که در معارف دینی باخبر بودن از احوال همسایگان از شروط مسلمانی دانسته شده _، تشخیص درست جبهه‌ی حق و باطل در خانواده، دقّت در کسب روزی حلال و خلاصه تمام آنچه لازمه‌ی یک خانواده‌ی مؤمن انقلاب است در همه‌ی ابعاد آن به‌وضوح نمایان است، و البتّه اینچنین خانواده‌هایی می‌توانند محلّ رویش هزاران هزار شهید و جانباز و ایثارگر و بسیجی باشند.

هرچند امکان رویش عناصر مؤمن و انقلابی از خانواده‌هایی که این ویژگیها را هم ندارند به دلیل قدرت اختیار و اراده در انسان وجود دارد امّا محیط مطمئن و گرم و سالم و ایمان‌مدار خانواده، پیمودن مسیر تکامل را بسیار آسان‌تر می‌سازد.

دوّم
مسجد، حَرَم

مسجد و دیگر اماکن متبرّک و مذهبی همچون صحن و سرای زیارتگاهها و بُقاع، پایگاه اجتماعی جامعه‌ی اسلامی شاید همدوش و هم‌تراز خانواده و البته ناشی از همان تعلیم و تربیت خانوادگی،  دوّمین نقش را در تکوین شخصیّت راوی و بسیاری از شهدا و ایثارگرانی دارد که نامی و یادی از آنها در این کتاب آمده است. مسجد در این مسیر تکاملی صرفاً محلّی برای نماز‌خواندن نیست، مسجد محلّ عبادت است امّا محلّ طهارت هم هست، مرکز اُنس و الفت برادران ایمانی هم هست، حلقه‌ی ارتباط روحانیّت مخلص و مؤمن و آزاده و متخلّق به فضائل اخلاقی با جوانان و نوجوانان هم هست، مدرسه‌ی معارف دینی و اخلاق و بصیرت‌آموزی هم هست، ملجأ و پناه جوانان در گرفتاری‌ها و سختی‌های فردی و اجتماعی و روحی و عاطفی هم هست، محلّ آشنایی با کتاب و کتاب‌خوانی هم هست.

و بدین‌سان صحن و سرا و حرم خاندان عصمت و طهارت نیز نقشی بالاتر از یک زیارتگاه می‌یابد، محلّی می‌شود برای تسکین آلام فکری و روحی و عاطفی، تکیه‌گاهی برای حفظ ارتباط و نگاه‌داشتن رشته‌ی تعلّق به معبود از طریق اتصال به ارواح مطهّر اولیاء الهی، و از این دو مرکز اصیل پرورش انسان یعنی خانواده و مسجد، نوجوانانی ظهور می‌کنند که در سالهای اوّلیّه‌ی نوجوانی تا رسیدن به جوانی، آنچه برای آنها اهمّیّت پیدا می‌کند زر و زیور دنیا و دل‌مشغولی‌های معمول این سنین در جوامع دیگر نیست، بلکه مفاهیم اصلی و مورد توجّه روح پاک این‌گونه جوانان اذان و نماز و نمازشب است و زیارت و روضه و یادگیری معارف دینی از احکام گرفته تا اصول اعتقادات و  تفسیر و اخلاق.

سوّم
روحانیّت اصیل

همانند آنچه در دیگر روایت‌های دوران دفاع مقدّس در لابه‌لای خاطرات رزمندگان و شهدا آمده است و البتّه به‌نحوی چشمگیر ، تصویری دقیق و واقعی در جای‌جای کتاب مربع‌های قرمز از روحانیّت اصیل و تراز به‌دست می‌آید. تصویری که جامعه‌ی ما همچنان به تثبیت و تقویت آن نیازمند است. تصویری که باید الگو و میزان برای حوزه‌های علمیه باشد تا همچون گذشته حافظ اهمّیّت و ارزش و نقش و تأثیر روحانیّت باشد.

الگویی که هم هر طلبه و روحانی در هر سطح خود را مدام با آن ارزیابی کند و هم جامعه‌، ترازی برای تشخیص و تمیز روحانیّت اصیل از کسانی که احیاناً لباسی از روحانیّت به عاریه گرفته‌اند، داشته باشد. روحانیّتی اصیل که توأم با برخورداری از علم و تقوا و ورع، نقش مهمّی در هدایت و حفظ جوانان این کشور داشته، همچنان که حافظ مرزهای ایمانی و مکتبی بوده و با اینکه خود را در کُنج مسجد یا حجره و حوزه محدود نکرده و برای انقلاب و ایران از جان و دل مایه گذاشته و نمونه‌ی بارزی از خواصّ بابصیرت را در وجود خویش به‌ظهور رسانده امّا هرگز درصدد خودنمایی نبوده، و اگر در لابلای همین نوع کتابها از آنها یاد نمی‌شد شاید بسیاری از مردم تا آخر عمر هم با وجوه شخصیّتی آنان آشنا نمی‌شدند.

مرحوم آیت‌الله حاج میرزاعلی احمدی میانجی یکی از این علمای برجسته است که نام و یادش در صفحات کتاب مربع‌های قرمز به دفعات آمده و هربار جلوه‌ای از زهد و تقوا و مهربانی و عطوفت و دلسوزی و دین‌مداری حقیقی و زهد و مردم‌داری‌اش ظهور کرده، همو که هم‌زمان که دیگران را به حضور در جبهه تشویق می‌کرد جگرگوشه‌ی دلبند خودش  نیز به جبهه حق علیه باطل پیوست و سرانجام به مقام رفیع شهادت رسید.

آیت‌الله احمد میانجی همان کسی است که امام  خمینی(قدّس‌سرّه) زمانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به قم بازگشتند برای ملاقاتش به خانه‌ی او رفتند.

فقیه برجسته‌ای که با همه‌ی علم و معرفتی که کسب کرده بود می‌گفت: «حرف تازه‌ای نداریم، همان حرف‌های هزار سال پیش است، سخنانی که خدا و پیغمبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) گفته‌اند، اگر انسان به همان حرف‌ها عمل کند به سعادت می‌رسد.»
 
ادامه مطلب ...