
[بعدی] تکیه به جوانان که این نکتهی بسیار مهمّی است؛ بایستی جوانها را وارد میدان کرد. من البتّه بارها راجع به جوانها صحبت کردهام، این را هم گفتهام که مراد از «تکیه به جوانها» این نیست که هر کسی که جوان نیست باید از صحنه [خارج شود]؛ نه نخیر، هر کسی جایی دارد، کاری دارد؛... نیروی جوانی باید به کمک مجموعهی این حرکت بیاید. غفلت از این نیرو خسارت است، ما نباید غفلت کنیم؛ گاهی انسان میبیند که غفلت میشود. ما در مدیریّتهای بالا و بخصوص مدیریّتهای میانی میتوانیم از جوانها خیلی استفاده کنیم و وجود اینها را مغتنم بشمریم. در بعضی از کارهای مهم انسان وقتی که به یک جمع جوان یک اشارهای، یک تذکّر کوتاهی میدهد، بعد از مدّتِ نه چندان طولانیای اثرش را مشاهده میکند؛ میبیند توصیه تحقّق پیدا کرده، عمل شده، پیشرفت کردهاند، کار کردهاند... .
توجّه به ظرفیّتهای داخلی؛ در جنگ، در دفاع مقدّس، یکی از چیزهایی که وجود داشت همین بود؛ تکیهی به جوانان هم در دوران دفاع مقدّس، یک شاخصهی مهم بود؛ فرماندهی سپاه یک جوانِ حدود ۲۵ یا ۲۶ساله، فرماندهان لشکرها جوانهای بیستوچند ساله، حدّاکثر سیساله؛ یعنی این جوری حرکت کردند. در عرصهی جنگ هم که خب جوانهای بسیجی و سپاهی و ارتشی [بودند] و غالباً جوانها در آنجا خیلی کمک کردند.
و عزم و ارادهی ملّی؛ کارها بدون عزم و ارادهی ملّی تحقّق پیدا نمیکند.
یکی از نکات مهمّی که باید توجّه داشته باشیم و توجّه بدهیم مردم را، این است که فهم و ادراک ما آماج حملهی دشمن است؛ یعنی دشمن سعی فراوانی میکند که ادراک ما را از واقعیّت، فهم ما را از واقعیّت منحرف کند. فهم «ما»، یعنی چه [کسانی]؟ یعنی تصمیمسازان، تصمیمگیران، آحاد مردم و افکار عمومی. سعیشان این است که منافع ملّی ما را طبق خواست خودشان تعریف کنند. همین دو سه روز پیش رئیسجمهور آمریکا(۱) راجع به ملّت ایران دلسوزی کرد و مضمون حرفش این بود -حالا تصریح به این معنا نبود- که اگر چنانچه اینها بیایند و مثلاًحرف ما را گوش کنند، یعنی در واقع زیر بار ما بروند، اوضاع و احوالشان درست میشود؛این همان مصداقِ کامل [زیر بار رفتن] است؛ منتها حالا این آدم بلد نیست درست صحبت بکند. همین را با شکلهای مختلفی، رسانههای گوناگونشان و بلدهای کارِ تبلیغاتی مرتّباً دارند القا میکنند که اگر چنانچه ملّت ایران این جور حرکت بکند، مشکلش حل میشود. حالا گوش اغلب مردم بدهکار نیست، امّا بالاخره این کار دارد انجام میگیرد؛ سعیشان این است که ادراک ما را از واقعیّتها، از آنچه وجود دارد منحرف کنند؛ مصلحت ملّی را جوری تعریف کنند که منطبق با خواست خودشان باشد و منافع ملّی را [هم] همین جور.
و میخواهند ما باور کنیم که نمیتوانیم، باور کنیم که ضعیفیم؛ این را میخواهند؛ میخواهند ما باور کنیم که مصلحتمان در تسلیم شدن است؛ این را میخواهند و اصرار بر این است؛ یعنی اندیشهی مسئولین کشور آماج حملهی آنها است. [میگویند] مصلحت ما، راه نجات ما از مشکلات کشور، دست برداشتن از شعار انقلابی است؛ این را حالا اخیراً چند تن از مسئولین اروپایی و غربی و مانند اینها چند بار تکرار کردهاند که ایران بایستی دست از شعار انقلابی بردارد و یک کشور معمولی مثل بقیّهِی مردم دنیا [باشد]. این به خاطر همین ترسی است که از شعار انقلابی دارند؛ یعنی از آن راه سوّمی که جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و انقلاب اسلامی دارد ارائه میدهد میترسند و روی این تبلیغ میکنند که از شعار انقلابی دست بردارید؛ در حالی که اصلاً علاج مسائل کشور پافشاری بر همین مسائل انقلابی و شعارهای انقلابی و راه انقلابی است.
ادامه مطلب ...