حسینی وب

وبلاگ عبدالله حسینی

حسینی وب

وبلاگ عبدالله حسینی

فاطمیون، امتداد نسیم تفکر بسیجی

فاطمیون، امتداد نسیم تفکر بسیجی

گزارش نشریه‌‌ی خط حزب‌الله (شماره‌ی سی‌وسوم)
شاید کمتر بدانیم که افغانی‌ها، در انقلاب اسلامی نقش داشته‌اند. این نقش، به‌ویژه به علت همسایگی خراسان با سرزمین افغانستان، در بیان شخصیتی که رهبر انقلاب اسلامی است بیشتر از هر کسی شنیدنی است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تعریف کرده‌اند که «چون من قبلاً در خراسان بوده‌ام و این استان با افغانستان هم‌مرز است، قبل از انقلاب دایماً رفت و آمد و ارتباط داشتم. به علاوه از طریق طلّاب افغانىِ مقیم مشهد، در جریان مصایب افغانستان بوده‌ام.»(۱۳۶۸/۰۷/۱۱)
 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نه تنها با افغانی‌ها مراوده داشتند بلکه مسائل این کشور را دنبال می‌کردند. «قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، من با آقایانِ افغانی‌های مبارز، دوست بودم. وقتی که «تَرَکی» کودتا کرد، من در ایرانشهر تبعید بودم. ماجرا را شنیدیم، ولی نمی‌دانستیم که چه خبر است؛ چون خبری به ما نرسید. ما فقط فهمیدیم که در افغانستان، حادثه‌یی اتفاق افتاده است. علاقه‌مند شده بودیم که ببینیم در آن‌جا چه خبر است. یعنی ارتباطات ما با افغانستان، به این شدت بود. البته بعد فهمیدیم که اینها کمونیستند؛ ولی اول روشن نبود. بنابراین، پیوندهای قلبی و عاطفی من با افغانستان و با برادران افغانی، خیلی زیاد است. از قدیم که در مشهد بودم، این ارتباطات را با برادران داشتم.»(۱۳۶۹/۰۸/۲۹)

* همراهی افعان‌ها در مبارزات انقلابی علیه پهلوی
این ارتباط به‌گونه‌ای بود که در دوران مبارزه با پهلوی برنامه پیاده‌کردن سخنرانی‌های آیت‌الله‌ خامنه‌ای با عنوان «طرح کلی اندیشه اسلامی» را برعهده گرفتند. یکی از شاگردان آیت‌الله خامنه‌ای که بعدها  معاون حزب وحدت اسلامی افغانستان شد در این باره می‌گوید: "ما یک دوستی داشتیم به نام سیدحیدر محمودی. ایشان نویسنده بود، شاعر بود و متفکر بود. ایشان وظیفه گرفت که این سخنرانی‌ها را خلاصه کند. شش سخنرانی پیاده شد و ایشان خلاصه کردند و بردند خدمت آقا، آقا پسندیدند. بعد گفتند کار را به همین ترتیب شما ادامه بدهید. نوارهای سخنرانی را آقا آدرس دادند از یک مغازه‌ای به نام سعید، برو از آنجا بگیر. رفتیم آنجا بسیار با ترس و لرز رفتیم. می‌ترسیدیم از ساواک. نوارها را گرفتیم و بعد آن دوست ما پنج‌ - شش نوار را خلاصه کرد و خدمت آقا برد و آقا هم پسندیدند. بعد از مدتی ساواک به ما حمله کرد. هشت نفر از رفیقان ما را گرفتند و ما فرار کردیم به افغانستان و این کار ناتمام ماند."

* حالا نوبت ایران بود تا به یاری افغان‌ها برود
با پیروزی انقلاب اسلامی، سیاست مودت‌آمیز رهبران انقلاب  اسلامی در قبال افغان‌ها، به سیاستِ «دولت» جمهوری اسلامی تبدیل شد. با اینکه افغان‌ها در صحنه‌های پس از پیروزی انقلاب و از جمله جنگ تحمیلی حضور داشتند، اما سیر حوادث در این برهه به سویی رفت که حالا نوبت ایران بود تا به یاری افغان‌ها برود. شوروی به افغانستان هجوم آورده بود و «مجاهدان» افغان ایستادگی را آغاز کرده بودند. جمهوری اسلامی خیلی زود بنای حمایت از مجاهدان را گذاشت و در این رابطه نقش حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خیلی پررنگ بود. ایشان هم در تریبون نماز جمعه(۱۳۶۶/۱۲/۰۷) از آن‌ها نام می‌بردند و حمایت می‌کردند، هم دیدارهای خصوصی داشتند و هم در عرصه دیپلماسی، فعالانه «مسأله افغانستان» را دنبال می‌کردند. بخش قابل توجهی از دیپلماسی فعال جمهوری اسلامی ایران در دوران ریاست‌جمهوری ایشان، پیگیری آشکار و نهان مساله افغانستان و تجاوز شوروی بود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بارها در تریبون‌های رسمی اعلام کردند که «بزرگترین اصلى که ما در حل مسأله‌ افغانستان قائل هستیم، دو چیز است: اول این‌که مردم افغانستان اصلى‌ترین تصمیم‌گیرنده باشند و دوم این‌که نیروهاى متجاوز روسى بدون قید و شرط سرزمین‌هاى افغانستان را تخلیه کنند. ما با همه‌ دولت‌هایى که درباره‌ افغانستان صحبت کردیم، بر این دو اصل تکیه کردیم.»(۱۳۵۸/۱۱/۰۵) جدای از این موضع قاطع و بی‌شائبه، حمایت‌های بسیاری هم از نیروهای مجاهد افغانی انجام شد. نیروهای مجاهد افغان، مبارزانی بودند که برای تاراندن کمونیست‌های متجاوز به جهادی عظیم دست زدند و تا بیرون راندن ارتش سرخ حماسه‌های ماندگاری از خود در تاریخ به ثبت رساندند. مردم افغانستان راه خود را ادامه داده‌اند. همانگونه که شوروی نتوانست در این سرزمین خاطره‌ای جز رسوایی از خود برجای بگذارد، آمریکایی‌ها هم جز بی‌آبرویی و اثبات دوباره دورویی‌ها و ستمگری‌هایشان خاطره‌ای باقی نگذاشتند. 
ادامه مطلب ...