توجه دادن مسئولان نظام به خدمت صادقانه و دوری از منفعتجوییها و
بهرهبرداریهای شخصی و نگاه مادی به قدرت و تذکر نسبت به دوری از روحیهی
اشرافی یکی از توصیهها و مطالبات جدی رهبر انقلاب در طول سالیان متمادی
بوده است. در سالهای پس از پایان دفاع مقدس و ورود کشور به دوران سازندگی
نیز شاهد تأکیدات مکرر ایشان در زمینه سادهزیستی، مردمداری، پرهیز از
تجملگرایی و... کاملا مشهود بوده است.
وظیفه رهبر انقلاب: جلوگیری از انحراف در مسیر نظام
اکنون نیز زمان زیادی از مطرح شدن بحث «حقوقهای نجومی» در جامعه نمیگذشت
که رهبر معظم انقلاب اسلامی نسبت به این مسئله موضعگیری کرده و آن را
«هجوم به ارزشها»
(۱۳۹۵/۰۴/۰۲)
دانستند. رهبر انقلاب چند روز پس از این و در خطبههای عیدفطر به شکل
صریحتری به این موضوع پرداخته و ضمن «نامشروع و گناه» دانستن این
برداشتها، از آن به عنوان «خیانت به آرمانهای انقلاب اسلامی»
(۱۳۹۵/۰۴/۱۶)
تعبیر کرده و خواستار عزل و برکناری افراد متخلف شدند. اما چرا رهبری نسبت
به این موضوع که مسئولیت آن به دولت و دستگاههای اجرایی و... برمیگردد،
اینگونه واکنش نشان داده و موضعگیری و مطالبهگری کردند؟ فهم درستِ
«وظیفهی رهبری» در نظام اسلامی پاسخ این سوال را روشن میسازد: «وظیفهی
رهبری آنجایی است که احساس کند یک حرکتی دارد انجام میگیرد که این حرکت،
مسیر نظام را دارد منحرف میکند. اینجا وظیفهی رهبری است که بیاید در میدان
و به هر شکلی که ممکن است بِایستد و نگذارد؛ ولو مورد جزئی باشد.»
(۱۳۹۵/۰۴/۱۶)
در واقع اگر با پدیدهی حقوقهای نجومی و برداشتهای نامشروع به شکل صحیح و
قاطعانه مبارزه نشود این مسئله میتواند موجب انحراف در مسیر حرکتیِ نظام
اسلامی شود. برای درک بهتر توجه به برخی نکات ضروری است:
۱. دونگاه به قدرت: خدمت یا طعمه
در یک تقسیمبندی کلان در حکومتهای گوناگون دو نوع جهتگیری و نگاه نسبت
به «قدرت» وجود دارد. در حکومت اسلامی «قدرت» فرصتی برای «خدمت به بندگان
خدا» است، هیچ کارگزار نظام اسلامی حق ندارد خود را با «اشراف» مقایسه کرده
و بدتر از آن با «روحیهی اشرافیگری و کاسبی» با مسئولیت برخورد کند. در
این نگاه قدرت به هیچ عنوان «طعمه» و انقلاب به مثابه "سفره" و فرصتی برای
بهرهبرداری شخصی نیست: «پذیرفته نیست که مامور عالیرتبهی نظام جمهوری
اسلامی، مثل بقیهی کاسبیها، مسوولیت خود را یک کاسبی حساب کند. مسوولیتهای
والا در نظام جمهوری اسلامی، کاسبی و سرمایه نیست که انسان برای ادارهی
دنیای خود به دنبال آن برود. مسوول نظام جمهوری اسلامی حق ندارد به اعیان و
اشراف و پولدارها نگاه کند و زندگی خود را با آنها بسنجد... در نظام
اسلامی، این ماموریت، طعمه نیست؛ یک مسوولیت و یک خدمت و یک وظیفه بر گردن
انسان است.»
(۱۳۸۰/۰۹/۱۶) در این نگاه: «قدرت، هدف نیست؛ وسیلهیی است برای اینکه انسان بتواند به اهداف والا برسد.»
(۱۳۸۴/۰۵/۱۰)
و مسئولان «نوکر مردم» هستند: «فلسفه وجود بنده و امثال بنده و
دیگرمسؤولان، خدمت است. ما نوکر و خدمتگزار مردم هستیم. اعتبار و آبروی ما
به این است. اسلام این را برای ما معیّن کرده است.»
(۱۳۸۲/۱۱/۱۵)
این نگاه درست بر خلاف نگاهِ حاکم بر حکومتهای طاغوتی است که در آنها «یک
وزیر، یک مدیر کل و یک رئیس، از زندگیهای آنچنانی برخوردارند.»
(۱۳۸۰/۰۹/۱۶)
نگاهی که امروزه در حکومتهای لیبرال سرمایهداری تجلی یافته است. باتوجه
به این مبانی اعتقادی است که برخورد با «روحیهی اشرافیگری» و «نگاه مادی و
منفعتجویانه به قدرت» از سالیان دور مورد توجه رهبری قرار گرفته است؛
چنانکه پس از دوران دفاع مقدس نیز نسبت به این موضوع هشدار دادهاند:
«عدّهای، سازندگی را با مادّیگرایی، اشتباه گرفتهاند. سازندگی چیزی است،
مادّیگری چیز دیگری است.»
(۱۳۷۱/۰۴/۲۲)
۲- اشرافیگری مانع تحقق عدالت
وقتی رهبر انقلاب صحبت از پدیدهای چون «مستیِ اشرافیگری» میکنند در
واقع به یک «روحیه» و «شیوه و سبک حکومتداری» اشاره دارند. روحیهای که
پدیدهی زشت حقوقهای نجومی ناشی از آن است: «آسیبهای ناشی از مستی
اشرافیگری را کأنّه درست نمیشناسیم؛ وقتی اشرافیگری، اسراف، و تجمّل در
جامعه وجود داشته باشد و ترویج بشود، این قضایا به دنبالش پیش میآید و به
وجود میآید و همه دنبال این هستند که یک طعمهای به دست بیاورند و خودشان
را از آن سیر کنند، شکمها را از این مالهای حرام پُر کنند.»
(۱۳۹۵/۰۴/۱۶)
روحیهی اشرافیگریِ مسئولان از همین نگاه مادی و طاغوتی به قدرت نشأت
میگیرد و آفتها و مصیبتهای زیادی را برای جامعهی اسلامی تولید میکند:
«از جمله چیزهایی که روند حرکت به سمت عدالت را در جامعه کُند میکند، نمود
اشرافیگری در مسؤولان بالای کشور است... عیب اوّلِ اشرافیگری، اسراف
است... عیب دوم بدتر است و آن این است که فرهنگسازی میکند؛ یعنی چیزی برای
مسابقه دادن همه درست میکند.»
(۱۳۸۰/۰۶/۰۵)
۳- پیشرفت کشور یا کاهش اعتماد مردم؟
پیشرفت انقلاب و کشور با اتکاء به روحیهی انقلابی و کار جهادی بوده: «ما
از اول انقلاب، هر کار بزرگی که توانستهایم انجام بدهیم، به برکت اعتماد
به نفس و بلندپروازی و کار جهادی بوده است.»
(۱۳۸۴/۱۰/۱۴)
و تنها راه پیشرفت ایران اسلامی نیز همین روحیه است: «راه پیشرفت ایران
اسلامی، احیاء روحیّهی انقلابی و احیاء روحیّهی مجاهدت است. ۵/۴/۹۵»
البته «هرجور کاری، جهادی نیست.»
(۱۳۸۶/۰۴/۲۵)
بلکه: «روحیّهی جهادی یعنی کار را برای خدا انجام دادن، کار را وظیفهی
خود دانستن، همهی نیروها را در راهِ کارِ درست به میدان آوردن.»
(۱۳۹۴/۰۷/۲۲)
حال دو راه پیشروی خواص، مسئولان و کارگزاران کشور است. اگر مسئولان
اشرافیگری را در پیش بگیرند، علاوه بر توقف روند پیشرفت کشور باید بیش از
پیش شاهد پدیدههایی چون حقوقهای نجومی و «کاهش اعتماد مردم به نظام»
(۱۳۹۵/۰۴/۱۶)
بود؛ در صورتیکه با انقلابیگری و روحیه و کار جهادی علاوه بر پیشرفت
کشور اجر «بالاترین عبادتها» را کسب میکنند: «شاید هیچ عبادتى بالاتر از
عبادت مسئولى نیست که به خاطر تلاش و خدمت به مردم، از راحت و آسایش و
امنیت خود صرفنظر مىکند.»
(۱۳۸۴/۰۵/۱۲)